۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

خجالت

اول کلام
خانه ی جدید را با لطف یحیی خان اسکندری خودمان در وبلاگ « من متهم می کنم » راه انداختیم که البته نهیب محمد خان معینی هم پر بی تاثیر نبوده است ! به هر حال امیدوارم خوش آیند باشد برای دوستان . تا زمانی که اجازه بدهند همینجا می نویسم . وقتی هم اجازه ندادند راهی برای نوشتن پیدا می کنیم .
خجالت
اولین بار بود . شایدم چندمین بارکه خجالت کشیدم . اما این دفعه با دفعات قبلی فرق می کرد . وقتی لحن و صدای اش فرق کرد . وقتی به عنوان نماینده ی مردم حرف زد . وقتی گفت « گنده تر از تو هم نمی تونه غلطی کنه » شاید فکر می کرد حرف اش مثل حرف امام طلا نویس می شود و همه جا زیر لب زمزمه می کنند و برای اش ترانه می سازند . حتی همان حرف هم تاریخ مصرف داشت . چه بسا اگر امروز امام بود حرف دیگری می گفت . فراموش کرده است که هر کسی که شب زنده دار شد قلندری نمی داند ! اما چرا اینگونه شده و مگر آمریکا فرق کرده است . همان است که بود . زور گو و ظالم . اما چرا این دفعه فرق می کند . چرا همه ی ملت ایران یکپارچه برای این حرف اش هورا نکشیدند ؟! چه چیزی فرق کرده است ؟! لابد گوینده اش! به هر حال از این که لحن دیپلماتیک نماینده ی کشورم چنین بود که شرمگین شوم ، نمی دانم باید چگونه سر بلند کنم ؟!
اما سر بلند می کنم . چنان که همه ببینند . . . و دیدند . همین است که من هم به جای خجالت لبخند می زنم . از همان هایی که همه ی ما زدیم . لبخندی به وسعت اقیانوسی از صبر و بردباری .
قرقیز
اگر همان روز ال می شد و بل می گشت ، امروز ما هم مثل قرقیزها شادی می کردیم ؟! شاید ! اما نه ! آن وقت تاریخ مدنیت مان را چکار می کردیم . مگر شعار ما از همان انقلاب 57 بر ضد خشونت نبود ؟! که بود . اگرنبود که روزه ی سکوت نمی گرفتیم و در سکوت فریاد نمی زدیم که بزنند بر سرمان . پس دوستانی که هنوز فکر می کنند که جواب های هوی است خوب توجه کنند که اگر چنین نیز باشد ، ( با احترام کامل به مردم قرقیزستان ) ملت ما قرقیز نیست . این مردم این همه خون ندادند که خودشان را تبدیل به یکی از همان ها کنند که همه چیز را زود و زور می خواهند . آنوقت به چه چیزمان بنازیم همراه ؟! به صبر و مقاومتی که نداریم ؟! اگر من و تو هم قلم هامان را زمین بگذاریم ، آسمان دل این خاک را چه کسی آبی کند عزیز ؟!

۲ نظر:

MHMD Moeini گفت...

خوشحالم که می نویسی؛ خوشحالم که شیشه های شکسته خانه مجازی ات را فراموش می کنیم!

rahgozar گفت...

هر چند دلمون برای خونه قبلی تنگ میشه ،اما این خونه خیلی با صفا تره مبارکت باشه ،همواره از خوندن دلنوشت هات خوشحال میشیم حالا هر کجا میخواد باشه باشه ،،،،
قلمت همواره سبز باد ای همیشه سبز ....