۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

نگاهِ خیس


شوخی می کرد
و شیطنت
آسمان
با ابر و باران
در میانه یِ پایان و آغازِ
تصویر فردا

زمینم خیس بود
خیس
از حادثه یِ شبنم

وخیس
از نگاهِ غبار آلودِ
جاده یِ هر روز

بیدار که شد
نگاه خیسش
همراه با سرابِ روزانه یِ پشتِ پنجره
دوباره
خوابید ... !

امید پویان . اردیبهشت 89

۳ نظر:

MHMD Moeini گفت...

سعید خان جان! من سر می زنم؛ خیلی جاها پاورچین! مگر می شود به روز بکنی و من نبینم و نخوانم؛ آن قدر سابقه تنبلی در نوشتن داری که حق نداری از من به خاطر تنبلی در کامنت گذاشتن گله کنی! ... پاینده و پوینده باشی

rahgozar گفت...

معرکه است معرکه ,,,دستمریزاد !
ممنون از حسن توجهتون ,این عکس ها یک حس و حال دیگه ای به مخاطب میده ,وچه شعر زیبایئ چقدر با حال و هوای اردیبهشت ماه همخونی داره

سبز باشی‌ ای همیشه سبز

ناشناس گفت...

بیدار که شد
نگاه خیسش
همراه با سرابِ روزانه یِ پشتِ پنجره
دوباره خوابید ... !


و خوابید و خواهد خوابید....
وتا دل به باران نزند
و تنش چون نگاهش تر نشود
خواب خواهد بود...



...
لذت بردم رفیق