![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj6DCDZmVXiuL1Ul0GgKvs0UKOJYlxju3YW0OzTE9dIsx3shrObzTSNcJiHxQZUO7IeFEdCH7DPRvZNqC-F2TDGAkpwclvAQkUCv-d6nrtYtXlMfmC3mzp09DcLexmfBztMIVaMCtlBTT8P/s320/P1120868.jpg)
- اینجا کجاست ؟
- این چیه ؟
- اینا کی هستن ؟
- چرا هیشکی کمکشون نمی کنه ؟
- پلیسا کجان ؟
- مردم چرا فقط نگاه می کنن ؟
- . . .
اینها حرف های پوریایِ بهت زده و خشمگینِ من بود . . . پسری 10 ساله که بغض کرده بود از آنچه که دیده بود در خاوران تهران . . . فیلمی که در آن عده ای پیر و جوان و هم سن و سال هایِ خودش دو دخترجوان و بی پناه را در برابر ماشین های عبوری و در یک خیابان بزرگ اذیت می کنند . . . هنوز باورش نمی شد که تهران است . . . ایران است ! . . . هنوز نگاه پر سوالش که لبریز از دلهره بود عذابم می دهد ! . . . بیشتر از آن روزهایی که زندان بودم !
و من باید به همه یِ آن ها پاسخ می دادم . . .به خصوص سوال آخرش !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر