۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

حنّاق و بختیار و نوکر بی اختیار


قاتل نوکر بی اختیار به مام وطن برگشت . پس با این حساب باید حتمن تقدیر و تشکر و غیره هم از ایشان شود که یک آقایِ بی اختیار را به دیار باقی فرستاده است . بختیار آدم بدِ داستان انقلاب ما بود . هر چه بود و هر که بود ، انسانی بود که برای ما ایرانی ها و از وقتی نگذاشت رهبر برگردد، منفور شد . فرار هم که کرد در هیچ کجا محکوم به مرگ نشد . مدتی که گذشت، شد یک خاطره ی دور و دراز و فراموش شده . اما یکهو خبرش آمد که کشتندش . آن وقت شد صدر اخبار .
یکی نبود بگوید که آقای محترم ، نانت نبود ؟ آبت نبود ؟ بختیار کشتنت چه بود ؟! هیچکس هم نپرسید که این بیچاره ی مفلوک با چه مجوزی فینیش شد. اما حالا غریبه که نیست . خودمانیم . حنّاق هم که نیست . سوال است . چگونه می شود که معاون وزیر خارجه مان با یکی دیگرمی روند فرودگاه و مثل قهرمان استقبالش می کنند ؟!
حالا چی دادیم و چی گرفتیم بماند ! جواب این پسر ده ساله ام را چه بدهم . می توانم بگویم بختیار چی بود و کی بود و چه غلط هایی کرد . اما بعدش بگویم کسی که می گویند او را کشته یعنی قتل عمد کرده و خون ریخته و بر خلاف تعلیمات اسلامی که هر روز خدا در گوشش خوانده ایم ، قتل نفس کرده است ، حالا نه تنها راست راست راه می رود که چپ چپ هم نمی شود نگاهش کرد و فلان مسول عالی مقام به پیشوازش هم می رود ؟!
شاید این نوکر بی اختیار آنقدر اختیار داشته که عنصر خطرناک شود و ما بی خبر بودیم ... اگر اینگونه است قربان دستت ... این بغل گوش ما هم چند عدد عنصر منصر هستند که دست تو را می بوسد ... به مام وطن خوش آمدی قهرمان !

۱ نظر:

rahgozar گفت...

دستمریزاد قربان, دستمریزاد!
عالی‌ بود عالی‌ ,لذت بردم...